باز هم یک شعر قدیمی

ساخت وبلاگ

کاش روح واژه ی شب را  تو هم پیدا کنی
تا میان قصه هایت جا   برایش وا   کنی

روح چون کوهی که در احساس تو جان می دمد
می توانی با دوبیتی صخره را معنا کنی

کاش می شد واژگون سازی تمام دفترت
شعر پردردی بسازی درجهان غوغا کنی

دیگر از سوز عطش آتش نمی دیدی مسیر
کاش می شد آتش بر جاده را  دریا کنی

بار دیگر چشمهای ما  خیانت کرده اند
 کاش بارانی بسازی چشم را رسوا کنی

برگ برگ روح شب را با نمی رد می شوی
یک شبت راکاش با  این  برگها  فردا کنی

شعر از : محمدحسین داودی

گلاریشا روی زمین...
ما را در سایت گلاریشا روی زمین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4glarisha0 بازدید : 96 تاريخ : شنبه 10 ارديبهشت 1401 ساعت: 10:00